شهید مدافع حرم حسن رزاقی فرزند مرحوم غلامحسن
بازنشسته ای که دل باخت – همشهری محله 1396/06/04
شهید مدافع حرم «حسن رزاقی» متولد سال 1344 و تازه بازنشسته شده بود و باید دوران استراحتش را سپری و خستگی سالها خدمت در ارتش جمهوری اسلامی و حضور در جنگ تحمیلی را از تن به در میکرد، اما مگر میشود دل در گرو مهر اهلبیت(ع) داشته باشی و حضور دشمنان را در اطراف حریم اهلبیت(ع) ببینی و دست روی دست بگذاری. یقیناً طاقت نمیآوری و هر طور که شده خودت را به معرکه میرسانی تا به اندازه خودت نقشی در دفاع از حرم آل الله(ع) داشته باشی تا مبادا دوباره به آستان مقدس آنها جسارتی شود. او بعد از بازنشستگی از خانه و زندگیاش دل کند و رفت تا از حرم حضرت زینب(س) دفاع کند. هنوز هم رفتار ومنش او در بین دوستان قدیمی و هممحلهاش مثالزدنی است. به همین بهانه سراغ تعدادی از اهالی محله سیمتری جی رفتهایم تا در گفتوگو با آنها سبک زندگی شهید مدافع حرم «حسن رزاقی» را مرور کنیم. در ادامه گزارشی که پیش روی شما قرار دارد با جزئیات بیشتری از سبک زندگی این شهید هممحلهای آشنا میشوید.
برای اهالی عزیز بود
دوستان و یاران قدیمی شهید مدافع حرم «حسن رزاقی» قبل از نماز مغرب و عشاء در مسجد قرار گذاشتهاند تا یاد و خاطره هممحلهای دلیرشان را دوباره تداعی کرده و آن را برای همیشه در ذهنشان زنده نگه دارند. «حمیدرضا شاکری» همرزم و همسایه دیوار به دیوار شهید رزاقی است. گوشه و کنار مسجد امام حسین(ع) خاطرات دوست دیرینهاش را تداعی میکند و او را به یاد سالهایی که در کنار هم بودهاند میاندازد. به پایگاه بسیج مسجد امام حسین(ع) میرویم و شاکری خاطرهای را تعریف میکند که بهطور اتفاقی در جبهه همدیگر را دیدهاند. او درباره خاطرات آن روز میگوید: «من و شهید رزاقی در این محله با همدیگر همسایه دیوار به دیوار بودیم، اما هیچکدام نمیدانستیم که دیگری رزمنده است. در عملیات والفجر8 در منطقه بهمن شیر، بهطور اتفاقی همدیگر را دیدیم و آنجا سرآغاز دوستی مشترک ما با هم بود. به یاد دارم که سوار قایق شدیم و به سمت کارخانه یخسازی فاو حرکت کردیم. هواپیماهای توپولف به سمت ما پرواز کردند، ارتفاع کمی داشتند و به هواپیماهای مسافربری شبیه بودند. ابتدا متوجه نشدم که هواپیماها جنگی هستند و با تعجب گفتم هواپیمای مسافربری در منطقه عملیاتی چه میکند. وقتی منطقه را بمباران میکردند، شهید رزاقی با مزاح گفت: «چقدر آدم در این هواپیمای مسافربری هست که دارند این همه بمب روی سر ما میریزند؟!» البته مانند این حادثه بارها اتفاق افتاد و به همین واسطه به این نتیجه رسیده بودم که ترس برای او معنایی ندارد.» شاکری با بیان اینکه شهید رزاقی یک هفته قبل از رفتن به سوریه به مغازهاش آمد و حلالیت طلبید، به حرفهایش ادامه میدهد و میگوید: «حرفی از رفتن به سوریه نزد و گفت که قرار است به زیارت برود، اما خوش به سعادتش که رفت و به شهادت رسید. یکی دیگر از ویژگیهای اخلاقی او این بود که به بزرگ و کوچک بدون هیچ تفاوتی احترام میگذاشت و به همین دلیل نزد همه عزیز بود.»
ازدواج را ساده میگرفت
«حبیب مصفا» از 2سال قبل داماد خانواده شهید رزاقی شده است. مصفا برای اقامه نماز مغرب و عشاء به مسجد محله آمده که با او همصحبت میشویم. مصفا درباره ویژگیهای رفتاری و سبک زندگی پدر همسرش توضیح میدهد: «شهید رزاقی برای ازدواج من با دخترش هیچ شرایط عجیبی مثل مهریه سنگین در نظر نگرفت و خیلی بزرگوارانه با من برخورد کرد. این موضوع برای من خیلی باارزش بود و من هم تمام سعی خودم را کردهام تا جواب اعتمادشان را به خوبی بدهم. شهید رزاقی با تأکید بر ساده برگزار کردن مراسم ازدواجمان در شروع زندگی کمک بزرگی به من و همسرم کرد. او اعتقاد داشت که ازدواج سنت پیغمبر خداست و باید دست به دست هم بدهیم تا جوانان هرچه زودتر تشکیل خانواده دهند.» مصفا در ادامه صحبتهایش از اینکه شهید رزاقی قبل از رفتن چه سفارشی به او کرده است، میگوید: «در خداحافظی آخر خانوادهاش را به من سپرد و گفت که مثل چشمهایم مواظبشان باشم. از شنیدن این حرف تعجب کردم چون هیچوقت این حرف را به من نمیزد و چنین سفارشی نمیکرد. میدانستم در دوران بازنشستگی مأموریتی در کار نیست و با توجه به روحیاتی که از او سراغ داشتم احساس کردم به سوریه میرود. پدر همسرم به هیچوجه درگیر ظواهر دنیایی نبود و هیچ الزامی هم برای رفتن به سوریه نداشت، اما نمیتوانست اطراف حرم اهلبیت(ع) را ناامن ببیند و دست روی دست بگذارد. وقتی خبر شهادت همرزمانش مثل شهید حسین همدانی را میشنید افسوس میخورد که از قافله شهادت جا مانده است. بالاخره سال 1394 در عملیات آزادسازی شهر نوبل الزهرا(س) در شهر حلب به آرزوی دیرینهاش رسید و با مقام شهید از این دنیا رفت.»
تشییع باشکوه در محله
«روحالله زکیلـــو» فرمانده پایگاه بسیج مسجد امام حسین(ع) است. وقتی خبر شهادت این رزمنده دوران جنگ را شنیده تمام تلاشش را کرده است تا مراسم تشییع آبرومندی در محله برای او برگزار کند. او در حالی که به عکس شهید رزاقی که روی دیوار نصب شده، اشاره میکند، توضیح میدهد: «داماد خانواده شهید رزاقی یکی از اعضای فعال پایگاه بسیج مسجد امام حسین(ع) است و نخستین بار هم که من شهید را دیدم وقتی بود که برای تحقیق درباره او به اینجا آمد. بعدها از شهید رزاقی شنیدم که گفت: «تعریفهایت درست بود، دامادم مرد خوبی است.» من هم از این خوشحال بودم که شرمنده او نشدهام.» زکیلو در ادامه صحبتهایش جزئیاتی از مراسم تشییع شهید در محله را تعریف میکند و میگوید: «وقتی پیکر شهید را به معراج شهدا آوردند تا زمانی که مراسم خاکسپاری برگزار شود، یک شب فاصله بود. برای همین تصمیم گرفتیم که در محله مراسم آبرومندی برای او برگزار کنیم. وقتی با هیئت امنای مسجد این موضوع را در میان گذاشتم آنها هم استقبال کردند و به برکت خون شهید، همه کارها خوب انجام شد. در نهایت بعد از نماز مغرب و عشاء پیکر شهید را از مسجد جوادالائمه(ع) تا مسجد امام حسین(ع) در محله تشییع و با حضور پرشور اهالی به سمت منزلگاه ابدیاش بدرقه کردیم. امروز هم یاد و نام شهید مدافع حرم حسن رزاقی در میان اهالی با نیکیهایش زنده است و این روزها جای خالیاش خیلی احساس میشود.»
تدوین کتاب زندگی نامه شهید حسن رزاقی – دفاع پرس 1396/11/05
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، در مراسم اولین یادواره شهدای مدافع حریم که امروز (پنجم بهمن ماه) به منظور بزرگداشت شهیدان مدافع حریم ولایت حسن رزاقی، محمد آژند و علی صدیق برگزار شد، «عرب» همرزم شهید حسن رزاقی به توصیف زندگی این شهید بزرگوار پرداخت و اظهار داشت: حدود ۳۵ سال با شهید رزاقی دوست بودم و همراه هم عازم جبهه شدیم.
وی بیان کرد: شهید حسن رزاقی در سن ۱۹ سالگی ازدواج کرد و هشت سال در دفاع مقدس جنگید. خودش سنگر نداشت و برای رزمندهها سنگر میساخت.
همرزم شهید رزاقی افزود: این شهید صحبتهای رهبرش را آویزه گوش خود کرد. او که از نوجوانی سرباز ولایت بود، به فرزندان خود آموخت که گوش به فرمان رهبر باشند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: کتاب خاطرات و زندگی شهید رزاقی در حال تدوین است و امیدواریم به زودی این کتاب در دست عموم مردم قرار بگیرد تا مردم با این شهید بزرگوار آشنا شوند و بدانند که تنها توصیهای که شهید رزاقی قبل از اعزامش به فرزندانش داشت این بود که پشتیبان ولایت فقیه باشید.