تا کارخانه نمک نیروها پیش روی کردند. قرار بود فاو را بگیریم و از جاده ام القصر به طرف بصره برویم که …

عراق تمام توانش را به کار گرفت تا اجازه پیش روی را به بچه ها ندهد. 17 شبانه روز رزمنده ها زیر شدیدترین آتش توپ و تانک عراق مقاومت کردند برای همین نیروها از رفتن به بصره منصرف شدند واقعا هم امکان پیشروی بیشتر نبود. از بمباران هوایی شیمیایی تا زرهی و توپخانه، عراق همه توانش را در جاده ام القصر به بصره گذاشته بود برای همین خطر پدافندی تشکیل دادیم و نزدیک به دو ماه پدافند کردیم تا اینکه خط تثبیت شد.
ستاد جذبی سر جاده دهلران آماده کرده بودیم که استخری داشت و شب بچه ها به انجا می رفتند. بعد از عملیات بود که رفتیم به ستاد. با حاج محمد کوثری رفتیم توی آب. پسری آنجا ایستاده بود که اتفاقا از بچه محل‌های حاج محمد هم بود. حاج محمد کوثری اشاره کرد که چرا توی آب نمی آیی؟ گفت شنا بلد نیستم. حاج محمد تعجب کرد و گفت: تو شنا بلد نیستی؟! مگر جزو غواص‌ها شب عملیات از اروند رد نشدی؟ گفت: چرا. گفت پس چرا می گی شنا بلد نیستم. پسر گفت: به خدا بلد نیستم آن شب دیدم عملیات هست و به خدا توکل کردم. گفتم میزنم به آب هرچه شد که شد. لباس غواصی پوشیدم و رفتم توی آب و عملیات هم کردم ولی شنا بلد نبودم!
حاج محمد از تعجب حرف نمی زد. پسر هم قسم می‌داد که به قرآن شنا بلد نیستم. همین است که می‌گویم این جنگ معجزه و عنایت خدا بود.
منبع: دفاع پرس