داستانهای پندآموز

خانه/برچسب:داستانهای پندآموز

راه بهشت و دوزخ

توسط |1393/4/13 7:54:46تیر 13ام, 1393|دسته‌ها: مطالب و حکایات آموزنده|برچسب‌ها: , , , , |

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از کنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را کشت. اما مرد نفهمید که دیگر این دنیا را ترک کرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت. گاهی مدت‌ها طول می‌کشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند. پیاده‌روی درازی بود، تپه [...]

بخت با من یار نیست

توسط |1392/11/9 4:13:58بهمن 9ام, 1392|دسته‌ها: مطالب و حکایات آموزنده|برچسب‌ها: , , , , , , , , |

روزی روزگاری نه در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می کرد که همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میکرد “بخت با من یار نیست” و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد. پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار کردن بخت خود به فلان [...]

اجرای طرح واکسن آبله توسط امیرکبیر

توسط |1392/11/1 3:57:38بهمن 1ام, 1392|دسته‌ها: مطالب و حکایات آموزنده|برچسب‌ها: , , , , , , , , , |

در سال 1264 قمری، نخستین برنامه‌ی دولت ایران برای واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانی ایرانی را آبله‌کوبی می‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبی به امیر کبیر خبردادند که مردم از روی ناآگاهی نمی‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه [...]

شاه عباس و رسیدگی به امور اقتصادی

توسط |1392/10/30 4:29:01دی 30ام, 1392|دسته‌ها: مطالب و حکایات آموزنده|برچسب‌ها: , , , , , , , |

شاه عباس از وزیر خود پرسید: امسال اوضاع اقتصادی کشور چگونه است؟ وزیر گفت: الحمدالله به گونه ای است که تمام پینه دوزان توانستند به زیارت کعبه روند! شاه عباس گفت: نادان اگر اوضاع مالی مردم خوب بود کفاشان میبایست به مکه میرفتند نه پینه دوزان، چونکه مردم نمیتوانند کفش بخرند ناچار به تعمیرش میپردازند، بررسی [...]

دو مساله‌ رياضی

توسط |1392/10/24 6:33:18دی 24ام, 1392|دسته‌ها: مطالب و حکایات آموزنده|برچسب‌ها: , , , , , , , , |

دو مساله‌ رياضی مي‌گويند شخصي سر كلاس رياضي خوابش برد. وقتي زنگ را زدند بيدار شد و با عجله دو مساله را كه روي تخته سياه نوشته شده بود يادداشت كرد و بخيال اينكه استاد آنها را بعنوان تكليف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز و آن شب براي حل آنها فكر [...]

داستان سگ و قصاب

توسط |1392/10/22 4:01:08دی 22ام, 1392|دسته‌ها: مطالب و حکایات آموزنده|برچسب‌ها: , , , , , , , , |

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ  دید .کاغذ را گرفت.روی کاغذ نوشته بود” لطفا ۱۲ سوسیس و یه ران گوشت بدین”.۱۰ دلار همراه کاغذ بود.قصاب که تعجب کرده بود  سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در [...]

یکی از بستگان خدا!

توسط |1392/10/16 4:19:11دی 16ام, 1392|دسته‌ها: مطالب و حکایات آموزنده|برچسب‌ها: , , , , , , |

شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه  سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد. […]

خواهش از چه کسی ؟

توسط |1392/9/30 4:33:58آذر 30ام, 1392|دسته‌ها: مطالب و حکایات آموزنده|برچسب‌ها: , , , , , , , |

[dropshadowbox align=”none” effect=”lifted-both” width=”autopx” height=”” background_color=”#2a2a2a” border_width=”1″ border_color=”#ffff2e” ]بمناسبت نزدیک شدن به ایام اربعین امام حسین(ع) بجای داستانک ، داستانی در این رابطه انتخاب نموده ایم [/dropshadowbox] در يكى از روزها شخصى از انصار به حضور مبارك امام حسين عليه السّلام رسيد و خواسته و نياز خود را بدين مضمون روى كاغذى نوشت : اى سرورم [...]

برخورد با دشمن در خواستگارى و ازدواج

توسط |1392/9/28 5:38:26آذر 28ام, 1392|دسته‌ها: مطالب و حکایات آموزنده|برچسب‌ها: , , , , |

[dropshadowbox align=”none” effect=”lifted-both” width=”autopx” height=”” background_color=”#2a2a2a” border_width=”1″ border_color=”#ffff2e” ]بمناسبت نزدیک شدن به ایام اربعین امام حسین(ع) بجای داستانک ، داستانی در این رابطه انتخاب نموده ایم [/dropshadowbox] روزى معاويه نامه اى براى مروان استاندار خود در مدينه به اين مضمون نوشت : اى مروان ! از تو مى خواهم كه امّ كلثوم دختر عبداللّه فرزند جعفر [...]

رفتن به بالا