داستان شرلوک هلمز و واتسون

توسط |1392/11/16 6:18:05بهمن 16ام, 1392|دسته‌ها: مطالب و حکایات آموزنده|برچسب‌ها: , , , , , , |

شرلوک هلمز، کارآگاه معروف، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: “نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟” واتسون گفت:”میلیون ها ستاره می بینم”.هلمز گفت: “چه نتیجه [...]