پوتینی که در دل یک فرمانده جانشد

توسط |1393/8/22 9:49:25آبان 22ام, 1393|دسته‌ها: حماسه و مقاومت|برچسب‌ها: , , , , , , |

حاج همت از ساختمان فرماندهی خارج می‌شود و پوتین‌هایش را پا می‌کند. کربلایی هم به دنبال او بیرون می‌آید. حاج همت در حالی که بند پوتین‌هایش را می‌بندد، می‌گوید: «آقا جان، ‌اگر کاری نداری، ‌چند روز دیگر پیش ما بمان.» کربلایی می‌گوید: «مادرت تنهاست. این دفعه زن و بچه‌ات را آوردم به دیدنت، دفعه بعد مادرت [...]