شهید سرافراز جعفر رزاقی ، فرزند مرحوم نیازعلی

شهید جعفر رزاقی

زندگینامه

شهید جعفر تنها فرزند ذکور خانواده اش، در تاریخ 1349/06/01 در روستای شهید پرور ناریان طالقان در دامن خانواده ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. او در سن 6 ماهگی بود که پدر عزیزش مرحوم نیازعلی در مسیر تهیه معاش زندگی در یکی از مناطق صعب العبور این روستا در اثر جاری شدن سیل به دیار باقی شتافت و شهید جعفر و خواهرانش از نعمت حضور پدر مهربان محروم شدند. پس از این حادثه دلخراش مادر مهربان ، قهرمان و صالحه اش کربلایی رقیه رزاقی با تحمل سختی ها ، مرارت ها و کمبود های فراوان، با شایستگی هرچه تمام تر فرزندان خود را حضانت کرد و آنان را با تربیت اسلامی رشد داد.شهید جعفر که فرزندی شیرین و دوست داشتنی بود شدیدا مورد توجه و علاقه مادر ، خواهران و فامیل قرار گرفت. او مقاطع تحصیل ابتدایی و راهنمایی را در روستا به پایان برد و در همین دوران که نهضت اسلامی مردم ایران آغاز شده بود با جدیت تمام در راهپیمایی ها و تظاهرات انقلابی روستا شرکت می نمود و شعارهای پرشور سر می داد.این شهید بزرگوار که از کودکی با خمیرمایه محبت و عشق به اهل بیت نشو و نما کرده بود، به دو چیز علاقه شدیدی نشان می داد، یکی حضور در مراسمات مذهبی و دینی ، قرائت قرآن ، دعا ، مرثیه سرایی و شبیه خوانی و ذکر اهل بیت(ع) و دیگری ، بازی با اسلحه که با امکانات ابتدایی در روستا برای خود به صورت اسباب بازی تهیه می نمود و با آن مشق جنگ می نمود و نهایتا ترکیب بین آن عشق و شور و این روحیه جهادی ثمره شیرین شهادت را بر درخت زیبای وجودش به بار آورد.

شهید جعفر دارای اخلاقی نیکو و پسندیده و قلبی رئوف و دلی پر از ایمان بود.او شب های چهارشنبه و جمعه در مسجد روستا با قرائت دعای توسل و کمیل، احیاگر یاد شهیدان بود.

شهید جعفر در برهه ای از زمان به تهران عزیمت و در یک کارخانه بافندگی مشغول به کار شد و از این طریق برای امرار معاش مادر و هزینه زندگی خود تلاش می نمود.او بارها سعی کرد خود را به خیل کاروان مجاهدان فی سبیل الله و رزمندگان اسلام برساند و در دفاع از اسلام و انقلاب و کشور نقشی ایفا نماید ولی به علت کم بودن سن،مراجع ذیصلاح با اعزامش موافقت نمی کردند تا اینکه به ناچار دست در شناسنامه اش برد و با زیادتر نشان دادن سنش خود را به میعادگاه دوستان خدا رساند و در اوایل اسفندماه 1365 طی وداعی جانسوز و خاطره برانگیز با مادر و خواهرانش جهت آموزش نظامی و رزمی به پادگان سیدالشهداء کرج روانه، و سپس با آمادگی های لازم راهی جبهه های حق علیه باطل شد. او هنگام خداحافظی مادر و خواهرانش را دعوت به استقامت و شکیبایی که سرمایه انسان های با اهداف بلند است نمود و به آن ها گفت: صبر و استقامت شما موجب نشاط روح من است.

سرانجام پس از مجاهدت ها و مبارزات حق طلبانه در تاریخ 1365/12/28با بال و پری خونین به ملاقات معشوقش شتافت و پیکر پاکش در مزار شهدای روستای ناریان در جوار همسفرانش به خاک سپرده شد. یادش جاودانه و دولتش مستدام باد.

در راه دوست کشته شدن آرزوی ماست دشمن اگرچه تشنه به خون گلوی ماست

وصیت نامه

نکاتی از وصیت نامه شهید جعفر رزاقی

تاریخ تنظیم وصیتنامه 1365/12/12

1- من مسیرم را کورکورانه و یا از سر بیکاری و یا اغراض مادی انتخاب نکردم بلکه برای پاسداری از اسلام و قرآن و مکتب و هدفم که الله است در این راه قدم نهادم.

2- هدفم الله و رهبرم روح الله است.

3- جهت تحکیم مکتبمان این جان ناقابلمان را فدا می کنیم.

4- وظیفه هر یک از ما این است که به هر وسیله ممکن این انقلاب را کمک کنیم.

5- و تو ای مادرم می خواستی خانة خدا را زیارت کنی اما من خدا را ملاقات کردم. تو می خواستی حجرالاسود را ببوسی اما من ریگهای جنوب و غرب کشور را بوسیدم.

6- مادرم هیچ آرزوئی در دنیا نداشتم جز آرزوی شهادت.

7- شهادت مردن نیست یک انتخاب است.

8- هیچ چیز این کام تشنه مرا سیراب نخواهد کرد مگر شهادت.

9- مادرم، صبر و شکیبایی تو باعث نشاط روح من است.

10- خدایا، طاقت عذاب آخرت را ندارم.

گر برود جان ما در طلب وصل دوست حیف نباشد که دوست دوست تر از جان ماست

برگرفته از : کتاب «شاهدان نور»